هنگامی که شکلات مغزدار خانگی در اروپا شروع به استفاده کرد، اولین بحث در مورد محصول کاکائو به معنای گیاه و انواع توت ها و شکلات به دست آمده از کاکائو به صورت نوشیدنی، بر شناسایی ویژگی های مربوط به آنها در چارچوب رژیم غذایی حاضر متمرکز بود.

رژیم غذایی یکی از سه شاخه اصلی پزشکی باستان بود و اصطلاح رژیم غذایی معنای بسیار گسترده ای داشت و شامل تمام زمینه هایی می شد که طبیعت به طور خودکار تعیین نمی کرد و بنابراین انسان باید به تنهایی برنامه ریزی می کرد.

طبق آموزه های طب کلاسیک که توسط پزشک یونانی بقراط (قرن 5 قبل از میلاد) فرموله شد، سلامتی به تعادل صحیح (eukrasía، به معنای واقعی کلمه “خوش خلقی”) از چهار طنز بستگی داشت: خون، بلغم، صفرا زرد و صفرا سیاه. تصور بر این بود که عدم تعادل آنها – یا دیسکرازیا – رفاه را به خطر می اندازد و باعث بیماری می شود.

رژیم غذایی، یعنی سبک زندگی، باید چندین پارامتر اساسی را رعایت می کرد که به نوبه خود مبتنی بر شناخت طبیعت انسان و خلق و خوی آن و شناخت کیفیت غذاها بود:

شکلات

شخصی سازی: فعالیت ها، سن، ساختار، جنسیت (تصور می شد کودکان دارای طبیعت گرم و مرطوب، جوانان گرم و خشک، بزرگسالان سرد و خشک، سالمندان سرد و مرطوب هستند؛ زنان و مردان نیز از نظر طبیعت و رژیم غذایی متفاوت هستند، بنابراین نیاز به در نظر گرفتن مواد مختلف)؛ (1) انعطاف پذیری: متغیرهای فصلی. (2) اعتدال: الگویی از پزشکی اخلاقی ابداع شد که سلامت را با فضیلت شناسایی می‌کرد.
در رژیم غذایی بیماران، تفاوت در رژیم نیز توسط سه عامل دیگر تعیین می شود: اهداف، زمان و مقدار. هدف در این مورد بازگرداندن سلامت بود.

زمان به دقت توسط پزشک نظارت می شد و غذا در مقادیر به دقت کنترل شده تجویز می شد. دعوت به اعتدال و میزان، با توجه به رابطه نزدیک بین سلامت جسم و سلامت روح، قبلاً مورد تأکید قرار گرفته بود.

رفتار و رفتار غذایی طبق سنت هومورال و آلوپاتیک طب بقراطی کاملاً مشخص تنظیم می شد. توجه بیشتری به جنبه‌های تغذیه‌ای شد و دوتایی سیبوس/پتوس در مفهوم «رژیم غذایی» رایج شد، زیرا در آن زمان هیچ وسیله درمانی مؤثری وجود نداشت.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *